جدول جو
جدول جو

معنی قادری حموی - جستجوی لغت در جدول جو

قادری حموی
(عَ یِ حَ مَ)
ابن محمد بن یحیی بن احمد بن عمادالدین قادری حموی، ملقّب به علاءالدین. وی مفسر بود و در سال 793 ه. ق. در حماه درگذشت. او راست: تفسیر القرآن. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 726)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
محمد بن طیب بن عبدالسلام حسنی. وی فقه را از گروهی از جمله ابوالعباس بن مبارک و محمد بن عبد السلام بنانی و مصمودی معروف به قندوز و جز ایشان فرا گرفت، در ادب و تاریخ و تصوف دستی داشت، و به نکات دقیق هر فنی وقوف یافت. گروهی از مشایخ بزرگ طریقت از جمله دلائی و مدرع واندلسی و عبدالسلام تداتی را درک کرد و از ارشاد آنان بهره مند گردید. خامۀ او از زبانش رساتر بود. تألیفات چندی دارد از جمله: 1- نشر المثانی لاهل القرن الحادی والثانی در دو جلد. 2- مستعاد المواعظ والعبر فی اعیان اهل الماءه الحادیه والثانیه عشر. 3- الاکلیل والتاج فی تذییل کفایه المحتاج. 4- نشر المثانی فی تراجم اهل القرن الحادی و الثانی که تکملۀ کتاب دوحه الناشر تألیف ابن عسکر است. در دو جزء در فاس به سال 1310 هجری قمری به طبع رسیده و آن را گرولی وملیارد به فرانسوی ترجمه کرده و در پاریس به سال 1913/7 چاپ کرده اند. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1479)
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
ابراهیم بن عبدالله ، مکنی به ابن ابی الدم حموی و ملقب به شهاب الدین. از فقهاء و علمای شافعی اواسط قرن هفتم هجری است. وی قاضی شهر حما بوده و به همین جهت به قاضی حموی نیز معروف و از تألیفات او کتاب تاریخ مظفری است که مشتمل بر شش جلد و منحصر به تواریخ ملل اسلامی بوده و یک نسخه از آن بشمارۀ 2868 درخزانۀ بانگی فور موجود است. وی به سال 462 هجری قمریدر همان شهر وفات یافت. رجوع به قاموس الاعلام ج 1 ص 592 و تذکره النوادر ص 87 و ریحانه الادب ج 5 ص 221 شود
لغت نامه دهخدا